محرومیت سیستان از دریچهای دیگر
هوا طوفانی است. نه!. معنی گرد و غبار را در ذهنمان بایست عوض کنیم وقتی شدت اش نود برابر حد استاندارد هشدار است/ هر که توانسته رفته انکه مانده ایستاده است تا توان رفتن پیدا کند یا انکه استطاعت رفتن ندارد. مثلا اداره جاتی است/ اما زاهدان کجاست؟ یک شهر خدماتی که مرکز استان قرار گرفته همین!.
به گزارش«زاهداننیوز»، پخش مستند"ماهیها در سکوت میمیرند" در هفته گذشته توانست اقدامات و تبعات مثبتی را در راستای رسیدگی به بحران در سیستان به دنبال داشته باشد. صرافت مسئولان برای رسیدگی به این وضعیت و آگاهی مردم استان و کشور در نتیجه همین مستند و زحمات دستاندرکارانش بود.
به همین منظور بخشی از دستنوشتههای یاسر عرب کارگردان خوشآتیه این اثر در خلال حضور در سیستان برای فیلمبرداری و پیش تولید مستند، به محضر مخاطبان محترم تقدیم میگردد:
بخش اول/ چهارشنبه 11 دیماه 92
هوا طوفانی است. نه!. معنی گرد و غبار را در ذهنمان بایست عوض کنیم وقتی شدت اش نود برابر حد استاندارد هشدار است. نود برابر میدانی یعنی چه؟ یعنی توی ماشین نشسته ای و روی کاپوت را نمی بینی. یعنی ممکن است ظرف چند شب روستایی زیر شن دفن شود. یعنی گاهی یک نفر بیرون خانه تا صبح می ایستد تا فردا که باد کمتر میشود اهالی خانه که درب منزلشان و دیوارها تا سقف پوشیده از شن شده راهی برای خروج داشته باشند و زنده به گور نشوند.
اقای نوبخت هم امروز امده. مردم خیلی خوشحالند. میدانی چرا؟ چون سه بار بخاطر شدت باد و گرد و غبار مجبور شدند مسیر حرکتش را در جاده ها عوض کنند و این واقعه به گوش مردم می رسد. مردم خوشحالند که نوبخت ولو برای چند ساعت ولو در ماشین اخرین سیستمی که شمر هم جلو دارش نیست. مجبور به تغییر مسیر شده و ذره ای از دردسر های ایشان را از پشت شیشه اتومبیلش دیده است. این خبر بین مردم پیچیده و دلشان را شاد کرده!. (گفتم مردم خوشحال بودند عزیز جان نگفتم تو خوشحال باش که حالا همه ی رفع بیست سال سوء مدیریت گردن تیم حسن روحانی است)
امروز روز اولین سوال ماست!. سوال: حدود سی هزار نفر از ساکنین منطقه طی سال اخیر و بیشترشان در شش ماه اول از منطقه کوچ کرده اند. چرا؟
دوربین را میگیریم و راه می افتیم بین مردم شهر زابل پرس و جو میکنیم. مردم چهار حرف دارند.
بی ابی. بیکاری. مرز و چهارمین حرف!
بی ابی: دریاچه هامون خشکیده است. اب هیرمند بسیار بسیار کم شده است. صیادی رسما و اسما تعطیل شده. کشور افغانستان اب کمی به ایران می دهد. شغل بیشتر مردم منطقه ی سیستان کشاورزی و دامداری بوده اما حالا دیگر ابی نیست و به تبع ان نه کشاورزی هست و نه دامداری.
بیکاری: نه کارخانه ای دارند و نه کارگاهی اشتغال صنعتی ندارند صنایع دستی هم بخاطر ازبین رفتن مواد اولیه نابود شده. در سفر رهبری تاسیس یک واحد کارخانه ی سیمان یه سیستان واگذار می شود که ان هم توسط منطقه بلوچستان و زابل نشینان در زاهدان از سیستان خارج می شود و عملا سر سیستانی ها بی کلاه می ماند.
مرز: در ده سال گذشته با نابودی اکثر مزارع و تلف شدن دام ها و از بین رفتن مسیر های اب رسانی رودخانه ها به علت رسوبات و پرشدنشان با شن. مردم برای امرار معاش متکی به مرز بودند و با قاچاق سوخت ( اکثرا گازوییل و بنزین ) به کشور افغانستان زندگی روز مره خود را با هزار خطر اداره می کردند. تا اینکه تصمیم گرفته می شود دیواری پنج متری از شمال تا جوب مرز سیستان کشیده شود و عملا این قاچاق سوخت که تنها منبع درامد و تبادل کالا در این منطقه بوده هم متوقف میشود. دولت قول می دهد که بازارچه مرزی راه اندازی کند اما این بازارچه با تاخیر زیاد راه اندازی شده و پس از راه اندازی عملا فقط به دست عده ای خاص از تجار متمول اداره می شود و هیچ سودی برای عموم مردم ندارد.
ما معنی نداری را در یخچالی می بینیم که خالی است. مردم سیستان نداری را نداری میبینند می دانی یعنی چه؟ یعنی زندگی در یک الاچیق و پوشاندن در و دیوارش با لباس. یعنی خوابیدن در کنار زن و بچه و دو بز و سه مرغ و یک خروس در یک اتاق!
چهارمین حرف: چه جای ماندن؟ باید رفت. می گویند: هر که توانسته رفته انکه مانده ایستاده است تا توان رفتن پیدا کند یا انکه استطاعت رفتن ندارد. مثلا اداره جاتی است اما...!
اما نیروی انتظامی بعد از کوچ گسترده ی مردم دستور پیدا می کند جلوی رفتن مردم را بگیرد. یعنی هیچ کس اجازه ندارد با اسباب و اثاثیه اش ازمنطقه ی سیستان خارج شود..!!
واقعا باورتان می شود؟
تا کار به اینجا می رسد که چند نفری زندگی شان را همانجا روی ماشین جلوی پاسگاه های انتظامی بیرون شهر که توقیفشان کرده به اتش می کشند و دست زن و بچه شان را می گیرند تا بتوانند از منطقه بیرون بروند..!. در سیستان دار الولایه!!
مولا جلوه شان دهد!. یا حق... خوب بعدش؟
بخش دوم/ دوشنبه 16 دیماه 92
در زمان شاه سه چاه نیمه هر کدام با ظرفیت حدودی صد تا سیصد میلیون متر مکعب اب ، برای مقابله با خشک سالی احتمالی پیش بینی شده و توسط گروهی از مهندسین ژاپنی احداث میشود. چاه نیمه چهارم ( با ظرفیت نهصد میلیون متر مکعب اب ) با صرف دویست میلیارد تومان به دستور رهبر معظم انقلاب احداث می شود اما بی تدبیری مسئولین اب منطقه کار را بدینجا میکشاند که بعد از اب گیری این چاه نیمه ( چهارم ) یادشان میاید که این منطقه خروجی برای ابش تعبیه نشده!!
جالب است که نیمی از اب این چاه نیمه ها و اکثر اب چاه نیمه چهارم بخاطر شدت وزش باد و افتاب سوزان تابستان سیستان تبخیر می شود!!. در این میان سیستان می ماند و زاهدان کم اب!
زاهدان به عنوان مرکزی خدماتی و فاقد پتانسیل تولیدی اب شرب میخواهد!
اما زاهدان کجاست؟ یک شهر خدماتی که مرکز استان قرار گرفته همین!.
مسئولین از ابتدا باید جلوی توسعه ی زاهدان را می گرفتند و به فضای تولید در جغرافیای منطقه ضریب می دادند. اما در کمال نادانی برای دست پرورده ی بی تولید خود چاره جویی میکنند و از سیستان بی اب دو خط لوله اب از چاه نیمه ها به زاهدان کشیده میشود.
چاه نیمه چهارم در ابتدا به خاطر عدم استفاده و نداشتن راه در رو و تبخیر زیاد انقدر شور میشود که برای شرب و کشاورزی هم قابل استفاده نیست. پس صیادان ترغیب میشوند تا به انجا رفته و ماهیگیری کنند اما اداره شیلات منطقه بعد از مدتی اب را فاقد پتانسیل نگهداری ماهی اعلام میکند!!
از سکوت رسانه ای گفتم!: شبکه هامون در این میان بجای بازنمایی مشکلات مردم سریال های مختلف صد بار تکرار شده ی تلوزیون را پخش میکند. شبها برایشان رقص شمشیر می گذارد و یاد ایامی که در هامون اب داشتیم ! پخش میکند !!
اصلا فضای مطالبه در مردم وجود ندارد. یعنی باورکنید بعید نیست ذهن جمعی این مردم خودش را مقصر این شرایط هم بداند!!. من مینویسم مردمی نجیب و شما نجابت را باید ببینید. اصلا بندگان خدا صدا ازشان در نمی اید.
هر ده سال یکبار یک عبدالمالک ریگی هم این وسط پیدا میشود که واقعه ی شوم تاسوکی را در منطه سیستان رقم بزند و مسئولین استانی توجیه دائمی داشته باشند در حفظ فضای امنیتی سیستان. هرچند همه میدانند بیشتر شرارت ها مربوط به منطقه بلوچستان است. فضای امنیتی تا انجاست که مردم اجازه ی تشکیل یک زنجیره ی انسانی در اطراف دریاچه هامون را نداشته باشند.
کار بی ابی بدانجا می کشد که عملا " هیچ " کشت و زرعی در مناطق شمالی سیستان انجام نمی شود. ده ها هزار نفر از مردم امروزه فقط و فقط با یارانه زندگی می کنند. به عنوان مثال. روز واریز یارانه تمام دستگاه های عابر بانک در سطح شهر هیرمند مسدود میشود و دستگاه ها از هجوم مردم هنگ میکنند!.
باورش سخت است اما در این سفر توی روستاهای مرزی ادمهایی را دیدم که پول را نمی شناختند!.
با این حال انتقال ذوق و شوق ولایی مردم و بازنمایی غیرت ایشان مبنی بر اینکه محافظ مرز ایران هستند و جان فدای رهبری در ده فیلم مستند امکان پذیر نیست.
بخش سوم/ سهشنبه 17 دیماه 92
دولت افغانستان هم از خشک شدن دریاچه ی هامون متضرر است. بنابر این اب بیشتری از روی سد های خود رها میکند تا وارد دریاچه هامون شود و اکوسیستم منطقه تخریب نشود. تا انواع پرندگان مهاجر ساکن در تالاب ها نابود نشوند. عشایر چادر نشین اواره نشوند و دوستی دو همسایه حفظ شود درست؟
اما دولت ما بدقولی میکند و اب رها شده را به جای دریاچه به چاه نیمه ها میبرد!. همان چاه نیمه هایی که در نوشته ی قبلی عرض کردم چه بلایی بر سر ابش امده.
خوب شما ببینید وقتی یک دریاچه ای به این عظمت با عمق پنج متر و در حدود هشت میلیارد متر مکعب اب در منطقه بوده با باد صد و بیست روزه ی منطقه چه کولر طبیعی در این منطقه ایجاد می شده؟ یعنی یک تفرجگاه محض بود.
اما اکنون که خاک کف دریاچه با عبور گله های هزار نفری شتران پودر شده و پوشش گیاهی ان نیز بر اثر چرای شتران از بین رفته با برخاستن باد چه گرد و غباری در منطقه ایجاد میشود؟ این شترها متعلق به سیستانی ها نیست و هیچ مسئولی توان مقابله با مافیای چرای انها در منطقه را ندارد!!
این گرد و خاک به کشور افغانستان هم سرایت میکند و بر همین اساس افغانستان هم دیگر حق اب هامون را به علت بد قولی مسئولین ایرانی تحویل نمی دهد.
قبلا از دیوار مرزی برای شما نوشتم اما باید بدانید که بعد از کشیده شدن این دیوار هزاران هکتار از زمین های کشاورزی مردم سیستان پشت این دیوار قرار گرفته و متعلق به کشور افغانستان می شود!!
کشاورزان نمی توانند به زمین های کشاورزی خود بروند زیرا کشور افغانستان اعلام کرده است دیوار مرزی را ایران ایجاد کرده و هر چه پشت دیوار است متعلق به افغانستان است!. از اینطرف اما مسئولین منطقه میگویند. این دیوار دیوار امنیتی است نه دیوار مرز جغرافیایی ...
چند کشاورز به علت رفتن به سر زمین های خود هدف گلوله قرار میگیرند و در گیری ها بالا می گیرد و خلاصه زمین ها الان در دست کشور همسایه است!!
وا عجبا از اینهمه درایت!. یکجا ندیده بودم تا بحال اینهمه کار بلدی را!!
حال شما را درک میکنم باور کنید خودم هم از نوشتن فجایعی که در اثر بیکفایتی مسئولین استان سیستان و بلوچستان رویداده خسته